دوشنبه, ۳۱ اردیبهشت , ۱۴۰۳
کاری متفاوت و جالب/وجدانم اجازه نمی‌داد! /مشق ایثار+تصاویر 28 اسفند 1399

کاری متفاوت و جالب/وجدانم اجازه نمی‌داد! /مشق ایثار+تصاویر

آنروز تخته و ماژیکش را هم جا گذاشته و کلافه بود که با صدای یکی از بچه‌ها به خودش آمد. چشمان معصوم کودک برق می‌زد و صورتش خندان بود. با هیجان گفت «خانم معلم ناراحت نباشید ذغال آوردم!».