اگر بخواهیم علت را بررسی کنیم درخواهیم یافت که رویاپردازی و فقر اقتصادی در میان جوانان ریشه دوانده و مانع ازدواج آنان شده است؛ حال این رویاپردازی از کجا سرچشمه میگیرد؟ بله از توهم و خیالات کاذب که متاسفانه در دختران و زنان ما بیشتر است، چراکه متاسفانه در این دوره زمانه دختران و زنان امروزی در جامعه ایران به دنبال پیروی از افکار نافرجام و بیهوده «فمینیستی» و گرایشات شدید فمینیسم که به جرات میتوان گفت: منجر به تمایلات مردستیزانه میشود و بسیار هم خطرناک است، نمیتوانند به خوبی درباره ازدواج فکر کرده و تصمیم بگیرند، چراکه به دنبال رویاپردازی و تصورات غیرواقعی هستند که بر خلاف زندگی و واقعیت زندگی است.
در واقع دختران امروزی به قول معروف به دنبال شاهزادهای با اسب سفید رویایی هستند تا آنها را با خود به قصر و سرزمین رویاها ببرد، در صورتی که این فقط «خیال باطل» است و باید به دنبال زندگی و واقعیت باشند، نه اینکه واقعیت زندگی را به دنبال خیالات کاذب بکشانند، چراکه زندگی یک واقعیت است و «رویا» نیست و البته آقایان هم باید واقعبین باشند و چه دختر و پسر هر دو در جهت سازندگی زندگی باشند و دیگر اینکه مساله مشکلات اقتصادی آقا پسرها در جامعه امروز است که این اقتصاد بیمار برای ازدواج آنها مانعتراشی میکند و این مساله را باید دولت و آقایان مسوولان حل و فصل کنند و به دنبال چاره و راهحل باشند، چراکه اقتصاد از ارکان اصلی زندگی است که اگر انسان دچار فقر اقتصادی شود، نمیتواند به ادامه زندگی بپردازد و جوانان ما در ازدواج و تشکیل خانواده با مشکل مواجه خواهند شد، لذا باید حمایتهای اساسی از طرف دولت و مدیران فرهنگی و اجتماعی و نیز اقتصادی صورت پذیرد تا زمینه برای ازدواج جوانان فراهم شود. ازدواج امری واجب است که هر دختر و پسری قاعدتا بعد از سن ۱۷ یا ۱۸ سالگی باید به فکر تشکیل خانواده باشند و کوتاهی نکنند…
چراکه اگر سن ازدواج در جوانان افزایش پیدا کند توقعات بالا رفته و به تدریج تمایل به تشکیل زندگی در جوانان کاهش یافته و دیگر سخت میتوانند به موضوع ازدواج فکر کنند و در حقیقت باید گفت که در دختر خانمها عواملی، چون ادامه تحصیل و اشتغال به کار باعث میشود که سن ازدواجشان بالا رفته و کمتر رغبت به ازدواج داشته باشند و نوعی بیمیلی نسبت به ازدواج از خود نشان میدهند که این هم مشکل بزرگی است که باید کارشناسانه بررسی شود؛ البته نویسنده (بنده) مخالف تحصیل خانمها نیستم، اما نباید این ادامه تحصیل طوری باشد که به ازدواج جوانان این مرز و بوم ضربه وارد کند.
بر این اساس تحصیل باید همراه با ازدواج و تشکیل زندگی مشترک صورت پذیرد تا وقفهای در امر ازدواج ایجاد نشود. عواقب ازدواج نکردن جوانان در جامعه، گسترش فساد اخلاقی و ناهنجاریهای رفتاری و عصیان و تباهی و سقوط ارزشهای اجتماعی و انسانی در جامعه است که تنها دلیلش مجرد بودن جوانان و فقدان ازدواج در جامعه است.
در حقیقت فرار جوانان از ازدواج، چالش بسیار بزرگی است که نیاز به تحقیق و همکاری همه گروههای اجتماعی و فرهنگی دارد تا دلسوزانه بررسی شود؛ لذا عواملی، چون مهریه، جهیزیه، خانه و کار و شغل مناسب، اینها موضوعاتی است که شرایط را برای ازدواج بسیار سخت کرده که مساله مهریه و جهیزیه را خانوادهها و بزرگترها باید همکاری کرده و حل و فصل کنند (و البته اگر قانونی به اجرا در میآمد که مهریه حذف میشد اکثر مشکلات قبل و بعد از ازدواج حل میشد و ما شاهد افزایش طلاق در جامعه نبودیم) و مشکل کار و شغل و امنیت اقتصادی جوانان را هم مدیران دولتی و حکومتی باید حل کنند و، اما خود والدین هم تا حد زیادی مقصر هستند، چراکه وقتی دختر و پسرشان عاقل و بالغ شدهاند و به بلوغ جسمی و فکری رسیدهاند باید شرایط را برای ازدواج آنان فراهم کرده و مانعتراشی نکنند و معیار طبیعی و شروع سن ازدواج فرزندانشان را از ۱۷ یا ۱۸ سالگی بدانند تا جامعه به سمت پیر شدن پیش نرود «چراکه سن ازدواج سن ۴۰ یا ۵۰ سالگی نیست»! و شاهد انقراض نسل در جامعه ایرانی نباشیم. بیاییم شرایط را برای ازدواج و زندگی بهتر و زیباتر آسان بگیریم.