وصیت یک شهید دیشموکی به بنیاد شهید دهدشت
وصیت یک شهید دیشموکی به بنیاد شهید دهدشت
به بنیاد شهید دهدشت وصیت سنگینی دارم که خانه‌ای برای مادرم بسازند چون حق بسیار زیادی بر گردن من دارد. 

به گزارش خبر دیشموک،  شهید نصیب الله ره انجام در روستای رود ایک از توابع شهر دیشموک زاده شد.

 از شما می‌خواهم مراسم باشکوه دعا، سینه‌زنی را هر شب‌های مخصوص بخوانید و مرا یاد کنید، از همه دوستان و آشنایان و اهالی ساکن روستالی سردو، اسفندان، خانه‌های اطراف، درغک و دیگر برادران بهمئی خداحافظی می‌کنم و آنها را به خدای بزرگ می‌سپارم.

  اگر باشد قرار آخر بمیرم ***نمی‌خواهم که در بستر بمیرم

دلم خواهد دلاور وارد سنگر***حمایم خون گرم‌تر بمیرم

اینجانب نصیب‌الله ره‌انجام ساکن روستای روداَیُک دیشموک بنا بر تکلیف شرعی که در وصیت خوب و تکلیف شرعی است وصیت می‌کنم بر کسانی که بر روی زمین هستند و در تشییع جنازه من شرکت می‌کنند.

مرغ باغ ملکوتم نَیَم از عالم خاک******* چند روزی قفسی ساخته‌ام بهر تنم 

با سلام و درود به پیشگاه حضرت ولی عصر(عج) و سلام بی‌کران به پیامبر عظیم‌الشان و انقلاب اسلامی ایران و ملت شریف جمهوری اسلامی ایران با با اجازه همه آنها چند جمله‌ای عرض می‌کنم و امیدوارم آنها را شاد کند و خدای ناکرده اگر اشتباهی کرده باشم و از نظر اسلامی دچار اشتباه شده باشد.

بار خدایا شکر می‌کنم که توفیق یافتم در این راه گام برداشته‌ام و دری از درهای بهشت را بر روی خود باز کردم. خدایا بنده گنه‌کارم اما امیدوارم که مرا مورد آمرزش قرار دهید. خدایا به حق پروردگاری خودت قسمت می‌دهم از این بنده ناقابلت راضی شوی و مرا مورد رضایت خودت قرار بدهید.

اما وصیتی دارم به جوانان روی زمین و می‌دانم که شهداء وصایای زیادی کرده اند و ابر قدرتها هیچ توجهی نکرده‌اند ولی می‌خواهم که شاید من به عنوان آخرین شهید و یا اولین به آنها توصیه آخر را بکنم.

ای جوانان بدانید شما نسلی هستید که شیطان بزودی در شما رخنه می‌کند و ای آنهایی که عقلی کم در مورد اسلام دارید ما به شما بردارانه توصیه می‌کنیم دست بردارید و از این کارهای دنیوی و شیطانی دست بکشید که عاقبت شما گمراهی و سرانجام شما تباهی است.

و اما می‌خواهم که شما ارزش انسان را پایین نیاورید و آزادی انسان را سلب نکنید و به بین الملل اخطار می‌کنم که تو دیگر بین‌الملل نیستید و بین العرب و خلل هستید و از خودتان می‌خواهم که کلمه ملی، یعنی ملت‌ها را بردارید و به عرب و خلل خود اضاف نکنید.

چون شما تاکنون هیچ‌چیزی انجام ندادید و اجازه شما با پرزدنت دکوویار و دیگر سران عرب است، اگر انشاءالله کربلا فتح شد درد شما را درمان می‌کنیم.

وصیتی دارم به مادر، برادرانم، خواهرانم و دیگر دیگر برادران و خواهران و وابستگان و آنهایی که در زمان تحصیلی دست بر من دراز کردند. 

مادرم، برادرانم و خواهرانم از شما توقع زیاد دارم و از مادر مهربان و زحمت کشم زیاد معذرت و آمرزش می‌خواهم که گریه نکند، گریه رابگذارد برای روزی که خدای ناکرده امام ملت و یا اسلام در خطر باشد و خود را ناراحت نکنید و گریه را برای مصیبت حضرت امام حسین(ع) بگذارید.

 و مادرم امیدورام که در تشییع جنازه من با حجابی چون فاطمه زهرا(س) و با ندای ملکوتی من را حلال کنید. 

هنگام تشییع جنازه و گرفتن در قبرم بگویید: پسرم امیدوارم که هم مرا و هم او هم خودت را در وصف مؤمنین قرار بدهید و در برابر فاطمه خجالت کار نباشید، خواهرم که باسواد است، از او می‌خواهم که گریه نکند  و از وی زیاد توقع دارم، گامی که من برداشتم، گامی است فی‌سبیل‌الله و آگاهانه قدم برداشته‌ام و اما زینب در کربلا چکار کرد و با چه کارهایی یزیدیان را محکوم و خجالت‌زده کرد.

و از شما تقاضای زیادی  دارم که من بر خود می‌دانم شما را زیاد ناراحتید و گریه می‌کنید هر چند که من امید آینده شما و مادرم و برادرم جواد و خواهر کوچکم بودم ولی اگر صدام تجاوز کرد، مهلت خودش بود و خدا می‌داند چه کارهایی می‌کرد!. 

برادرم جواد و دایی عزیزم جهانبخش از شما دو نفر امید  دارم که اگر توانستید، نگذارید اسلحه‌ام سرد شود و سنگرم خالی گردد، جواد عزیز درس بخوان که محصل حافظ سنگر تویی، سنگر انوع دارد، سنگر مدرسه و سنگر جبهه، من در سنگر جبهه بودم و شما در سنگر مدرسه، من کارم را به پایان رساندم و شما هم کار خود را به نتیجه برسانید.

و اما ای آنهایی که به من کمک کرده‌اید، بدانید اگر خداوند قطره خون ناقابلم را بخشید، دعای شما را در بهشت برین و ادعای شرف سما را خواهم کرد، از شما فرهنگیان تقاضا دارم که بهتر بکوشید و عملتان برای خدا باشد، بدانید که مسئولیت‌ها دارایی نیستند بلکه بدهکار هم هستند، شما مواظب که مبادا فریب هوس‌های شیطانی را بخورید و دچار اشتباهی شوید.

و در پایان از اهالی رود ایک دیشموک و جوانان حزبالله و محصلین تقاضا دارم که نگذارید تفرقه بین خودتان بیافتد، از دیگر اهالی‌ها می‌خواهم که مبادا از شما تفرقه سربزند و گمراه شوید.

از خانواده خودم تقاضا دارم درخت بیشتری در حیاط قبرم بکارند و اگر خانواده شهید عزیز دبستان رضایت داشتند مرا پهلوی برادر بزرگو شهید عزیز دبستان بگذارید، مرا حلال کنید، از همه رفیقانم در دروان تحصیلی راهنمایی و ابتدایی و چندماهِ در دبیرستان خداحافظی می‌کنم، از آنها می‌خواهم که مرا حلال کنند. 

 سلام مرا به مربیان آموزشی قمر بنی هاشم و ولی عصر (عج)گچساران و تمام پاسداران انقلاب برسانید، منت از هر دهاتی از طیبی و بهمئی سردسیر یک نفر را نماینده آن دهات قرار داده  و سلام می‌رسانمو سلام مرا به بقیه برسانید. 

سلام مرا به محمد تقی نیک‌نژاد سرپرست نمایندگی قلعه‌رئیسی برسانید چون می‌دانم او حق زیادی بر گردن من دارد، سلام مرا به ناصر اخدر، محمد زاهد اخدر برسانید چون این‌ها هم زیاد به من کمک کردند، سلام مرا به مربی پرورشی‌ام حسین فیاض بخش از قلعه‌جلو برسانید. 

سلام مرا به دایی عزیزم جهانبخش، دوستان و آشنایان رود ایکی برسانید، دایی عزیزیم انواع درخت‌های که در باغ کوچک‌مان است بیاوریدو در حیاط قبرمان بگذارید.

و به بنیاد شهید دهدشت وصیت سنگینی دارم که خانه‌ای برای مادرم بسازند چون حق بسیار زیادی بر گردن من دارد. 

و سلام من را به معلم کلاس پنجم ابتدایی خودم کرامت‌الله طیبی و معلمین دوره راهنمایی و دوستان برسانید. 

در پایان از شما می‌خواهم مراسم باشکوه دعا، سینه‌زنی را هر شب‌هی مخصوص بخوایند و مرا یاد کنید، از همه دوستان و آشنایان و اهالی ساکن روستالی سردو، اسفندان، خانه‌های اطراف، درغک و دیگر برادران بهمئی خداحافظی می‌کنم و آنها را به خدای بزرگ می‌سپارم.

سردار قادسیه مرگت فرا رسیده، شعار خدایا خدایا تا انقلاب مهدی را فراموش نکنید.

به امید پیروزی حق بر باطل

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاه