سردار سرتیپ پاسدار شهید جواد هرمزپور شهیدی شاخص در استان کهگیلویه و بویراحمد
سردار سرتیپ پاسدار شهید جواد هرمزپور شهیدی شاخص در استان کهگیلویه و بویراحمد
چهل سال پیش در روز عید قربان فرمانده شهید جواد هرمزپور بعد از روز عرفه، روز راز و نیاز روز سیر آفاق و روزی که مردان بزرگ از گرفتاری ودام های دنیا رهیده و عشاق نامه خود را امضا می گیرند و به قربانگاه می روند.

به گزارش خبر دیشموک ، سردار سرتیپ پاسدار شهید جواد هرمزپور شهیدی شاخص در استان کهگیلویه و بویراحمد بوده که اوصاف بزرگی و جوانمردی و شهامت او زبانزد در میان جامعه بزرگ ایثارگری استان است شهیدی که آینده را در وصیت نامه خود می‌نویسد

جواد هرمز پور شهید عید قربان

ارجمندی/ عضو هیات علمی دانشگاه علم و صنعت- روز‌های معروف به یوم الله، علاقمندم مطالبی درباره شهدا و نظارتشان بر عملکرد ما و سبک زندگیشان بنویسم که یاد شهدا مایه آرامش روح و روان است.

 عید قربان سال ۱۴۰۲ پنج شنبه بعد از نماز صبح خواستم مطلبی درباره عید قربان و شهدا و شهادت و دفاع مقدس و دوستان قربانی شده در سرزمین شهادت ها  بنویسم اما حس درونیم و قلم یاری نداد، صفحه موبایل را بستم و اسیر کارهای معمول زندگی شدم، بعداز نماز ظهر، دراز کشیدم و سریع خواب چشمانم را به تصرف درآورد.

ساعت ۱۳.۵۰ دقیقه موبایلم زنگ خورد، از خواب بیدار، بر صفحه موبایل نوشته «هرمزپور فرزند شهید،» سلام علیکم حاجی جان! عید شما مبارک!، خلاصه حرف های مختلف و گفتند حاجی می‌دونی دیروز بابای شهیدم دعای عرفه را خواند و امروز عید قربان شهید شد.

با خبر دکتر مهدی فرزند شهید، یک لحظه تمام وجودم را حسی پرتلاتم در نوردید، خدایا چه حکمتی، دکتر مهدی هرمزپور بعد از مدت ها  تماس آن هم عید قربان آن هم روز شهادت پدر ، اساسا من یک علاقه خاصی به فرزندان شهدا دارم. اما این تماس تلنگری شده به من که ای شما که  مانده اید، مسئولیتی دارید تا کاری زینبی کنید.

چهل سال پیش در روز عید قربان فرمانده  شهید جواد هرمزپور بعد از روز عرفه، روز راز و نیاز روز سیر آفاق و روزی که مردان بزرگ از گرفتاری ودام های دنیا رهیده و عشاق نامه خود را امضا می گیرند و به قربانگاه می روند.

وصیت نامه شهید جواد هرمزپور را نگاهی انداختم. اولین عبارت وصیت‌نامه مرا تکان می دهد و او می نویسد: «سلام بر پدر عزیزم و مادر بسیار مهربانم که مرا خوب تربیت کردند و در راه اسلام به خدا هدیه نمودند و به صاحب اصلی‌ام که همانا خداوند تبارک و تعالی می‌باشد به سلامتی پس دادند، چون همه ماها امانتی هستیم نزد خدا که هروقت خداوند خواست امانتش را پس می‌گیرد. آری ما به سوی خداوند بازخواهیم گشت. زیرا که عاشق خدائیم و از خدائیم و خدای خود را شناخته و به یگانگی و عادلی او شهادت داده‌ایم.»

یا وقتی می نویسد: «به کنار جوی آب و چشمه سارهای دیارمان بروید و به آنها بگوئید زمانی که درون آب قشنگ و زلالتان ادای غسل می‌نمودم، بر تمیز بودنم گواهی دهند.»

عباراتی  ساده اما با نکته های بلند عرفانی، گویا یک عارف دارد رموز عرفانی خودش را می نویسد که چطور خدا را دوست دارد و چطور عاشقانه با معبودش سخن می گوید و چطور با طبیعت هم سخن می شود و آنها را به خوب بودن خود و ستایش معبود به شهادت می گیرد.

سردار شهید، گویا آینده را که امروز ما می باشد خوب می بیند و نگرانی خودش را نسبت به سرنوشت جامعه و به خصوص جوانان و دانش آموزان بیان می کند: «نگذارید که دشمنان داخلی و خارجی بین شما نفوذ کنند. روز به روز وحدت خودتان را حفظ کنید که ما پیروزیم. به معلمان مسلمان و متعهد همان طوری که امام فرمودند: مدرسه سنگر است، سنگرها را حفظ کنید.شما معلمان عزیز امید کشور هستید. سرنوشت این بچه‌های معصوم به دست شماست. امیدوارم که خداوند این توان را به شما معلمان عزیز بدهد که این بچه‌ها را در جهت اسلام تربیت کنید و تربیت شماست که کشور را از وابستگی فرهنگی نجات می‌دهد.»

شهید هرمزپور تمام وجود خود را تقدیم اسلام می کند با این وجود دغدغه دین و ارزش ها را بعد از خودش دارد و به همه و به تنها فرزند خود آقا مهدی عزیز چنین می گوید: « و فرزند عزیزم مهدی جان، و اقوام، خویشان، دوستان، اگر من شهید شدم ناراحت نشوید.خودتان را به اسلام هرچه نزدیکتر کنید»

وقتی که خط خط وصیت نامه این  شهید را برای یادآوری می‌خوانم یاد این مجله امام خمینی افتاده که فرمودند: «شهدا در قهقهۀ مستانه شان و در شادی وصولشان ‏‏عِندَ رَبِّهِم یُرزَقون‎‏ند.»

وقتی زیبای های اخلاقی، متانت و اخلاص و خاکساری و خلوص و تواضع و حسن خلق ، مردم دوستی و دل مهربان وبی انتهای این شهید را تجسم می کنم ؛  عظمت شهیدان را چنین  باید وصف کرد: دل شهیدان  وسیع و بی انتهاست زیرا هرگاه رود به اقیانوس متصل شود دیگر رود نیست اقیانوس است، دل شهید است که به معدن عظمت الهی متصل است.

شهید جواد عزیز ما، در روز عرفه سال ۱۳۶۲ سر بر آستان ربوبی می گذارد به سجده می رود و چشمانش طوفانی از اشک ایجاد می کنند و شعله های عشق تمام وجود آقا جواد را در می نوردد و او را برای قربانی روز عید اضحی آماده می کند، چه شبی است امشب که فردایش جواد شهید در مقابل همه تعلقات دنیوی رجز خون و شهادت می خواند و به وصال ابدی می رسد:

ما ز بالاییم و بالا می رویم  ما ز دریاییم و دریا می رویم  ما از آن جا و از این جا نیستیم ما ز بی‌جاییم و بی‌جا می رویم و روز عید قربان سال ۱۳۶۲ جواد هرمزپور به قربانگاه می رود.

روحش شاد راهش پر رهرو باد.

پایان پیام/