یدالله مرادی،فعال سیاسی و فرهنگی گچساران در مطلبی در خصوص کروناویروس نوشت:پاندول زمان در حال چرخش است و گردش روزگار چون رودخانه ای مهارنشدنی با هیبت و اقتدار در حال گذر و انسان همانند ساقه خشک علف تابستانی است که در گذر رودخانه زمان در حال حرکت است، این فرآیند زمان در یک تقسیم بندی کلی به سه دوره تقسیم میشود :
گذشته ، حال ، آینده
گذشته ای که نه نقطه شروع دارد ، آینده ای که به سرعت صدای رودخانه در حال گذر است و آینده ای که نقطه پایانی نامعلوم دارد.
به گذشته برگردیم و چند سوال با خود داشته باشیم :
-مدت گذشته چقدر است ؟ شروع گذشته از کی ؟ کجا ؟ چگونه بوده ؟زمان گذشته با چی شروع شده ؟ با خلقت ؟ با خط ؟ با زندگی روستایی ؟ با کشاورزی ؟ و…طول زمان گذشته بیشتر است یا آینده ؟
این سوالات ساده و دهها سوال دیگر که همه یا بی پاسخ هستند و یا قطعیت یک پاسخ را ندارند سبب شده تا انسان زمان را همانند یک ساعت شنی نامحدود تلقی نماید ، در این ساعت شنی ظرف زمان در حال عبور از گذشته به آینده است و چون انسان نیاز به ثبت رویدادها و حوادث داشت با پیدایش خط (اعم از تصویری یا الفبایی) گذر زمان را در قالب های خشتی تقسیم کرد به سال ، ماه ، هفته ، ساعت و بعد از آن هر چه زمان گذشت انباشت حوادث و رویدادها در هم ادغام و انباشته گردید لذا نیازمند به مبنا یا مبدا گردید ، سالهای پی در پی آمدند و سده ها را عبور کردند و در قالب قرن متوقف نشدند و حتی هزاره ها را هم در نوردیدند و همیشه نگاه به آینده را مدنظر داشتند.
انسان برای رسیدن به آینده هم یورشها و فتوحات داشت ، هم اختراعات و کشفیات و هم تلاش برای در استخدام در آوردن طبیعت را و در همه موارد هم بی رحمانه فقط خود را دید و رفاه و آسایش خود را و به همه حریمها تعرض نمود ، محیط آزاد جانوران را برای اشتهای خود بهم ریخت ، خلقت طبیعت را جهت روح ناآرام خود تخریب کرد و نه تنها در مسیر زندگی همنوع خود تغییر و تصرف ایجاد نمود که هر چه زمان گذشت علاوه بر استیلای کره زمین و استخراج روی و درون آن توجه به کرات و سیارات و فضاهای دیگر هم نمود ، با غرور عصر صنعتی اش ، اتمسفر را آلوده کرد و دیواره ازن را شکافت تا چرخه فعل و انفعالات طبیعی آفرینش را بهم ریزد به طوری که دمای کره زمین را بالا برد و بسیاری از مخلوقات را نابود کرد ، در این مسیر ویرانگر انسان، چرخه زمان روزی به قبل از خط و بعد از خط تقسیم شد ، اما کافی نبود و ملتها برحسب میزان توان فرهنگی ، ادبی ، تاریخی و هویتی خود ، مبداهایی بر این گذشته طولانی خود وضع کردند تا براساس آن قالبهای ساختمان کهن را معماری نمایند.
بعد از خط ظهور پیامبران مبدا قرار گرفت مثل (سال بودایی ، زرتشتی ، میلادی ، هجری و…) در مواردی هم تحولات مهم و سرنوشت سازی چون کشف آتش ، کشاورزی ، کشف سلاح ، استقرار حکومتی مستحکم ، پیدایش سردار یا مصلحی بزرگ مثل پیشدادیان کنفوسیوس ، کیانیان ، کورش ، اسلام آوردن ایرانیان رنسانس ، جنگ جهانی و … هر کدام در ملتی تحول و دگرگونی هایی پدید آورد و بدینطریق در تواریخ ملل یک حادثه مهم مبنای تقسیم زمان قرار گرفت .
اما عصر حاضر یا جدید بعلت سرعت تغییرات ناشی از پدیده انقلاب علمی و انقلاب صنعتی جهان را به سمت جهانی شدن و رفاه عمومی ، بهداشت عمومی و در یک کلام سرنوشت عمومی ، همگانی پیش برد که با ظهور انرژی هسته ای موضوع حیات عمومی هم مدنظر قرار گرفت و لذا هم چنان آینده و پویش برای زیست سالم در آینده به عنوان مطالبه واحد بشریت در قرن بیست و یکم را سرتیتر مطالبات دیگر قرار داد ، در حالی که وارد ۶۷۷۰ سال آشوری ، ۳۳۵۸ سال زرتشتی،۷۰۳۲ سال میترایی، ۵۷۸۰ سال عبری،۲۵۶۴ سال بودایی ، ۲۰۲۱سال میلادی , ۱۴۴۱ سال هجری ، قمری شده ایم و پیدایش خط بیش از ۶۰۰۰ سال کشف خود را به اتمام رسانده ، ناگهان یک ویروس علم مبارزه با جان بشریت را برمیدارد .
کووید ۱۹ (کرونا)در زمان کمی چون یونهای باردار خود را به ۲۰۴ کشور جهانی رسانده و از تمام کشفیات و آخرین تجهیزات بشری عبور کرد یعنی نه تنها دیوار بلند و محکم چین که حتی از کره ماه قابل مشاهده است عبور نمود بلکه از تمام دستاوردهای علمی ، صنعتی و نظامی اعم از رو یا زیرزمین بدون مانع و پرقدرت عبور کرده و برای خود به جنگ ستارگان دو ابر قدرت جهانی و تجهیزات هسته ای انها میخندد و گلوی آنها را هم می فشارد.
کرونا آینده طبیعی ، زیست محیطی ، سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی دنیا را دستخوش تحول نموده و مینماید ، کرونا هزاران آزمایشگاه و سامانه را درگیر شناخت خود کرده و طبق آمارهای رسمی تاکنون بیش از ۶۰ هزار نفر اعم از فقیر و غنی ، بیکار و مسئول و روستایی و مدرن را قربانی سم هولناک خود نموده است و کلیه چرخهای صنعت ، علم و کارخانه و حرکت انسان را از کار انداخته :
پریشان کرده یک ویروس کوچک خلق دنیا را همه حیران و سرگردان همه از کار میترسند
اگر علم اینهمه پیشرفت کرده در جهان امروز چرا از دستگیره دروازه ها و دیوار میترسد؟
پس کرونا امده تا یک مبنای دیگری برای تدوین تاریخ بشریت قرار دهد، سال کرونایی مبداء دیگری برای انسانی است که هنوز در غم آینده مانده و برای رفاه کامل در آینده در حال دویدن است، کرونا تمام ابعاد و ارکان اجتماع را متأثر نموده و دگرگونی پرابهامی را برای آینده ساخته است و الزاما خود یک نقطه از شروع یک دوره تازه با مختصات خاص و البته فعلا غیرقابل ترسیم است.
آینده و مسائل آن سالهاست که موضوع مهم تحقیق و تفکر اندیشمندان جهانی و جامعه شناسی بوده و تبیین و پیش بینی فرایند آن چه از طریق مدلهای کامپیوتری و آمار و چه از طریق مدلهای دینی در خصوص سرانجام انسان و نقش ظهور و منتظر و انتظار و چه از راه تغییرات زیست محیطی.
آینده جامعه بشری بطور قطع تداوم گذشته و وضعیت حال(امروز) نیست، آینده چرخه ای دیگر است که مبدا آن تغییرات و دگرگونیهای ناشی از کروناست، از نظر دور نداریم وقتی الوین تافلر کتاب شوک آینده را نوشت و از آینده مبهم انسان اعلام خطر نمود، کسی در زیر سایه ی زراد خانه های اتمی و مغرور از دستیابی به یونهای باردار و دریافت گزارشات از سیاره های دیگر برآن باور توجه نکرد که انسان آینده، حال مسافری سرگردان و سرگشته ای را دارد که در نهایت تنهایی و انزوای تلخی به ناچار باید راه و چاره امور جدیدی را بیاموزد و خود را بدان انطباق دهد، وقتی امروز بیش از سه ماه است که کرونا هرنوع تجمع، هم نشینی، دست دادن، بوسیدن، عشق ورزیدن را به قرنطینه برده و حتی در مرگ عزیزترین هم باید در گمنامی و غربت دفن نمود.
مادر برای سالم ماندن از فرزند می گریزد و فرزند برای چند صباحی دیگر بوسه بر دست پدر را فراموش کرده ، والدین هم از فرزند خود بسیار میترسند این ویروس در دنیا ، راز و نیاز و عبادت در مراکز مذهبی را به تعطیلی کشانده، پس انسان در حال پرتاب شدن به دنیای دیگری است که فرهنگی ناآشنا دارد و شاید دست انتقام طبیعت و یا قهر خالق و یا تنبیه و تأدیب انسان مغرور و دور شده از خالق و معنویت در حال تحول و دگردیسی جدیدی است که شوک فرهنگی را برای آینده رقم میزند.
آری ثبت نماییم سال کرونایی را به عنوان مبدا جدید تاریخ بشریت.
باغبانی که به نجار دهد باغش را
فصل هایش همه هم رنگ زمستان بشود
ناخدا دلخوش این آبی آرام نباش
وای از آن لحظه که هنگامه طوفان بشود : (مولوی)
انتهای پیام/