«بسم الله الرحمن الرحیم»
شهدا امامزادگان عشقند
که مزارشان زیارتگاه اهل یقین است
امام روح الله (ره)
از کجا بنویسم
و بگویم؟
سن و سالم قد نمیدهد
اما با قلم شنیده ها را به روایت میکشم
در حد بسیار اندک،همانند قطره در برابر دریا
دیروزهایی ازین حوالیِ زندگی پر از رنج و مشقت
از میان جنگل های بلوط سبز و کال
و دامنه های کوه سیاه
در میان خانوادهایی از جنس ایمان،شجاعت، برپادارندگان محرم امام حسین،گریه کن های اصیل و پاک مکتب اهلبیت
جوانانی قد کشیده اند و رهسپار جبهه جنگ هشت ساله شدند و با قطره قطره خون خود امنیت و عزت را برای ما به ارث گذاشته اند
حال در قاب عکس آنها آرامشی است از جنس خدا،نگاههای معصومانه،مهربان که بر دیوارهای خانه ها و خیابان جلوه نمایی میکند
اکنون سخن از جوانی است که در رکاب پدر اهل زحمت و تلاش بود
از ایل بهمئی بخش دیشموک روستای رود ایک
فرزند دوم خانواده
-شهید غلام رضا پیلسته-
متولد ۱۳۴۹
خوش اخلاق و خوش مشرب
دلسوز و مهربان
اهل ایمان و صفا و صمیمیت
با کسب اجازه از محضر پدر ومادر
در ایام تحصیلات راهنمایی
که هر خانواده ای آرزوی سر افرازی فرزندشان ، رشدعلمی وجایگاه های اجتماعی او داشت
خود را از میان دنیای فانی و زود گذر جدا کرده
،حالو هوا و نغمه های زیبای عاشقی جبهه ها او را سرمست اطاعات از فرمان امام خویش کرده و همراه با جوانان روستا بار سفر جبهه ی حق علیه باطل میبندد
پس از حضور ،سه بار برای رفع دلتنگی وکمک دست پدر به خانه برمیگردد
اما به قول زیبای شهید آوینی :پرنده ای که مقصد را در کوچ میبیند هرگز هراسی از ویرانی لانه اش ندارد
او دگر حال و هوایش میل به برگشتن بیشتر از همیشه فرق کرده بود
و اینبار در فصل برداشت زمین های کشاورزی
حوالی ماه سوم سال -خرداد-
گرمای سوزناک و شدید خوزستان
میتوانست بماند و کمی بعدتر عزم رفتن کند
ولی دیری از دوستان ،مخالفت بر راحت طلبی،اینجا ماندن و یاد رفقای در حال تشنگی و گرما و زدن به دل دشمن، و مهمتر از همه آرزوی پنهان و در دل مانده اش که اشک فراق را در تنهایی خود با خدا برگونه هایش جاری میکرد همان شهادت فوز عظیم خداوند
او را منصرف کرد.
این بار با بوسه بر دستان پینه بسته و پیشانی پدر و مادر مهربانش و طلب حلالیت خداحافظی میکند
حتی خداحافظی اش رنگو بوی دیگری داشت
میرود ایامی نمیگذرد که در ۱۳۶۷/۳/۲۸ خبر شهادت او همه را مبهوت و غم زده میکند
جوانی پاک،عزیز در میان روستا،شناخته و معصوم شهادتش اشک بر چشمان همه جاری میکند
جزیره مجنون-محل شهادت و عروج ایشان
اما این پایان ماجرای غم انگیز شهید پیلسته نیست
او پس از شهادت ده سال گمنامی را از مادر گمنامان حضرت زهرا (س)به ارث برده و داغ فراق را بر دل مادر و پدر خویش میگذارد تا سر انجام مهرماه ۷۷ خبر تفحص و پیدا شدن پیکر پاک ایشان اعلام میشود
تشییع باشکوهو زیبای ایشان بر دستان مردم هنوز در ذهن ها مانده است،و در قطعه ی گلزار شهدای روستای رودایک به خاک سپرده شد،و سنگ سرد قبر شهید در آغوش گرم پدر و مادر شهید داغ فراق را کمی التیام بخشید
اما قصه ی غلامرضاها پایانی ندارد،و تاریخ به وجود این نسل افتخار میکند.همان سربازان در گهواره ی امام خمینی (ره)
و نیاز به شناساندن به نسل جدید و بهره وری از زندگی پر از معرفت و زیبای آنها دارد
اکنون ماییم و زندگیِ پس از شهدا
به راستی ما بعد از شهدا چه کرده ایم؟
نگارنده در متن فوق
به زندگینامه شهید در حد کمی،
اشاره کرده،
عملیات غرور آفرین پد خندق گرامی باید
تقدیم به شهیدان والا مقام خصوصا شهید غلامرضا پیلسته
من الله توفیق
نویسنده؛
داریوش برمو