یک سال از شهادت حاج قاسم سلیمانی اسطوره مردانگی و مقاومت در برابر استکبار میگذرد مردی که قلوب همه آزادگان جهان را تسخیر کرد و یاد و خاطره رشادتها و مهربانیهای او هیچ گاه از اذهان مردم ایران و مسلمانان و ملتها و مردم آزاده جهان پاک نخواهد شد.
بیان خاطرات و دیدگاهها، سخنان و در کل رفتار و گفتار و نوشتار شهید سلیمانی بهترین الگو برای جوانان و نوجوانی است که میخواهند در دنیای پر تلاطم امروزی بزرگی کنند و زندگی شرافتمندانهای داشته باشند.
در این یک سال پس از شهادت جانکاه حاج قاسم سلیمانی خبرها، گزارشها، گفتوگوها و مواضع بسیاری از مردم عادی گرفته تا شخصیتها چه داخلی و چه بیرونی در این خصوص دیدیم و شنیدم و خواندیم که هر کدام به نوبه خود بیان کننده گوشه و شمهای از خصوصیات و روحیات فرمانده دلها و مالک اشتر زمان بود.
بیشک در استان کهگیلویه و بویراحمد که کیلومترها دورتر از سرزمین پدری حاج قاسم سلیمانی است کمتر از مردم و اهالی کریمان با این خصوصیات و ابعاد شخصیتی آشنا هستیم اما وسایل ارتباط جمعی را برای همین کار ساختهاند تا در یک تماس تلفنی هر چند کوتاه با حاج حسین صابری از دوستان آن شهید والامقام با زبان قلم سهیم در نشر خصوصیات اخلاقی و ابعاد شخصیتی و مجاهدت ۴ دههای مالک اشتر زمانه باشیم.
سید حسین صابری از نیروهای شناخته شده سیاسی در استان کرمان و استاندار دولت نهم و دهم در استانهای اردبیل و لرستان و کهگیلویه و بویراحمد و همچنین در مقطعی رئیس بنیاد مسکن انقلاب اسلامی کرمان و شهردار کرمان بوده است.
فارس: دوستی و آشنایی شما با حاج قاسم از چه زمانی آغاز شد؟
آشنایی من با این شخصیت بزرگ به شکلگیری سپاه کرمان برمیگردد که ابتدا در قالب گردان و سپس تیپ و در ادامه لشکر ۴۱ ثارالله بود و تقریبا از سال ۶۰ سلام و علیک ما با حاج قاسم سلیمانی آغاز شد.
فارس: روحیات حاج قاسم در همان ابتدا که لباس پاسداری به تن کرد، چگونه بود؟
شاید بعضیها ندانند، یکی از ویژگیهای عشایر ما دلاوری است و البته شما در استانهایی مثل کهگیلویه و بویراحمد بهتر میدانید که عشایر چه روحیهای دارند سابقه اجداد حاج قاسم هم برمیگردد به طوایف لر که از دهههای پیش که شاید بیش از یک قرن باشد از مناطق لرنشین به شهرستان رابر کرمان آمده و در روستای قنات ملک سکنی گزیدند که باید قبل از هر چیز دلاوری و شجاعت آن شهید را مربوط به روحیه عشایری ایشان دانست.
فارس: آشنایی شما در چارچوب مراودات اداری با حاج قاسم در چه زمینهای بود؟
به طور رودررو و علنی از سال ۶۱ وقتی که ما به عنوان رئیس بنیاد مسکن انقلاب اسلامی استان کرمان مسوولیت بازسازی برخی مناطق جنگی همچون سوسنگرد را بر عهده داشتیم با بچههای لشکر ثارالله و همچنین حاج قاسم ارتباط پیدا کردیم بیشترین همکاری ما وقتی بود که حاج قاسم مسوولیت لشکر ثارالله را بر عهده داشت و من هم شهردار کرمان شده بودم.
فارس: در همان اثنای آشنایی چه حالاتی از حاج قاسم را بیشتر میپسندیدید؟
حاج قاسم از همان ابتدا یک آدم تمام عیار بود نه یک ژنرال نظامی بلکه یک انسان عاطفی و نسبت به محرومین و مستضعفین عنایت خاصی داشت و همه آرمانهای امام راحل را در عرصههای مختلف پیاده میکرد.
هیچ گاه اتفاق نمیافتاد کسی از ایشان دلخور باشد به دلیل روحیه عاطفی که داشت با همه کار میکرد و اصلا ندیدم که با کسی برخورد سیاسی و جناحی داشته باشد.
فارس: اوج همکاری و دوستی شما با حاج قاسم از چه دورهای بود؟
همان گونه که گفتم از سال ۶۰ و ۶۱ در خدمت ایشان بودیم اما نهایت همکاری ما با حاج قاسم به سالهای ۷۴ تا ۷۶ برمیگردد که من شهردار کرمان بودم و قرار بود که اولین کنگره سرداران شهید در کرمان برگزار شود.
حاج قاسم در آن دوره فرمانده استان کرمان بودند و من هم به عنوان شهردار مسوول کمیته بناهای یادبود بودم و ارتباط تنگاتنگی بین ما در این دوره وجود داشت در همین دوره بود که فهمیدم با خانواده شهدا چه ارتباط تنگاتنگی دارد آن قدر به شهدا و خانوادههایشان علاقه داشت که هر وقت ما را میدید از بچههای اخوی سؤال میکرد.
در بحث اشتغال و ازدواج بچههای شهدا خیلی حساس بود و بارها شاهد چنین قضایایی بودم که چگونه پیگیر کار آنها بود.
ایام فاطمیه و بیشتر دهه دوم که به کرمان میآمد بهانهای میشد که خانواده شهدا از دورترین نقاط استان به سراغ حاجی بیایند از شهرستانهایی که ۴۰۰ تا ۵۰۰ کیلومتر فاصله با مرکز استان داشتند.
فارس: دوره خدمت حاج قاسم در نظام و انقلاب را به چند برهه میتوان تقسیم کرد؟
حاج قاسم در سه برهه زمانی به کشور و مردم و جهان اسلام خدمت کرد ابتدا دوره تشکیل سپاه کرمان و لشکر ثارالله و حضور در دفاع مقدس با همه رشادتها و سپس دوره سال ۶۸ بعد از جنگ که در استان کرمان و در کسوت فرمانده مشغول به خدمت بود و دست آخر هم که با حکم حضرت آقا مسوولیت سپاه قدس را بر عهده گرفت اما به نظر من تنها دورهای که خدمات بیبدیل حاج قاسم به خوبی بیان نشده همان دوره خدمت در استان کرمان و بعد از جنگ بود.
فارس: چرا و دلیل آن چه بود؟
بعد از جنگ که دوره بازسازی و همچنین تثبیت پایههای انقلاب خیلی مهم بود حاج قاسم در استان کرمان منشا خدمات بسیار زیادی بود مخصوصا که در شهرستانهای جنوبی کرمان و مناطق دور افتاده استان باید امنیت برقرار میشد حاج قسم در یک دوره ۱۰ ساله از جان و زندگی خود مایه گذاشت و عمر و وقت خود را در مناطق جنوبی استان صرف کرد و چنان رفتار و منشی از خود نشان داد که حتی اشرار هم عاشق و شیفته حاج قاسم شدند و شرارت را کنار گذاشتند.
در آن مناطق موتورهای چاه و زمینها را به صورت مشاعی در اختیار مردم قرار میداد تا مردم در کنار هم کار کنند و درآمدی داشته باشند اما حیف که خدمات دوره حاج قاسم مهجور ماند و چندان بازگو نشد.
فارس: در دوره شهرداری شما چه اقدام مشترکی با حاج قاسم داشتید؟
در خصوص برگزاری هرچه باشکوهتر اولین کنگره سرداران شهید در ایران که از کرمان استارت خورد، قرار شد که تعدادی از ما به اصفهان برویم و از آن جا الگوبرداری داشته باشیم و کاشیهای مورد نیاز موزه دفاع مقدس را همانجا انتخاب کنیم و خلاصه خیلی سرمان به این کار گرم بود، حاج قاسم نظارت بر کارها داشتند و اوج دوستی و همکاری من با حاج قاسم زمانی بود که صبح خیلی زود داخل یک ماشین همراه یکدیگر به خیابان و معابر شهر سری میزدیم برای جانمایی تمثال شهدا در سطح شهر، خیلی وسواس داشت که کسی پوستری روی تمثال شهدا نچسباند و همچنین درباره ماندگاری آنها خیلی حساس بود، حاج قاسم میگفت ۶ ماه هم عمر کنند باز هم خوب است و خوشبختانه از آن سالها تاکنون تمثال شهدا هنوز که هنوز است در معابر و خیابانها جلوی چشم مردم است.
فارس: دیگر چه خاطرهای از آن روزهای برگزاری کنگره دارید؟
یادم میآید که خیلی کار سنگینی را با همراهی مسوولان و با درایت و تدبیر حاج قاسم در کرمان انجام دادیم و قرار شد که یک برنامهای را در موزه دفاع مقدس پیاده کنیم همان روزها سردار یحیی صفوی هم به کرمان آمده بودند و در جلسهای بودیم که سردار صفوی رو به سردار سلیمانی کرد و گفت که این شهر یا شهردار ندارد و یا این که شهردار با شما خیلی رفیق است که چنین همکاری دارد و در همین حین بود که حاج قاسم دستی به بغل من زد و گفت این هم آقای شهردار که اینجا نشسته است.
فارس: و سرانجام این دوره دوستی و همکاری با حاج قاسم به کجا کشیده شد؟
من در آن سالها شهردار بودیم و حاج قاسم فرمانده لشکر بود تا این که دولت اصلاحات روی کار آمد و در بحبوحه برگزاری کنگره شهدای استان کرمان عذر ما را خواستند و اجازه ندادند تا پایان این کار باشیم اما شنیدم که حاجی برای ماندن من خیلی تلاش کرد و از استاندار وقت خواسته بود لااقل فرصت بدهد تا کار کنگره تمام شود و آن وقت ما را بردارند.
یکی از همان روزها که حاج قاسم دچار کمر دردی شده بود سری به ایشان زدیم و بعد از حال و احوال خواستم که برای من چانه نزنند و خودشان را برای من به دردسر نیندازند.
فارس: و در پایان نابترین خاطرهای که از فرمانده دلها دارید؟
برمیگردد به سال ۸۲ که دختر من در شرف ازدواج بود و خواستگار هم فرزند شهید و از نزدیکان حاج قاسم بود و خاطره این است که با واسطهگری که کردند قرار شد خطبه عقد را حضرت آقا بخواند و اتفاقا این کار همراه شد با عقد دختر سردار؛ آن روزها هر چند نفر با هم برای خطبه عقد وارد میشدند و افراد را صدا میکردند که نوبت رسید به فرزند سردار و صدا زدند سلیمانی بیاید داخل.
در همین حین بود که از زبان حضرت آقا و به گوش خود شنیدم که فرمودند سلیمانی؟ کدام سلیمانی؟ سلیمانی خودمان؟ و از همان جا بود که فهمیدم سردار چه منزلت و جایگاهی نزد حضرت آقا دارد.
انتهای پیام/۸۲۰۰۹/ر