۱۵ آذر ماه سال ۱۳۸۴ حدود ساعت ۱۴ هوایپمای سی ۱۳۰ که از تهران به سمت بندرعباس در حرکت بود در اثر یک نقص فنی سقوط کرد.
مسافران هواپیما تعدادی از خبرنگاران و نیروهای نظامی ارتش بودند که قرار بود در یک رزمایش نظامی در چابهار شرکت کنند، خلبان مشکل فنی را حدود هشت دقیقه پس از برخاستن اعلام و درخواست فرود اضطراری در فرودگاه مهرآباد را بیان می کند، به هنگام نزدیک شدن به باند، هواپیمای سی۱۳۰ به یک مجتمع مسکونی ۱۰ طبقه در منطقه مسکونی آذری برخورد کرد. میدان دید در زمان حادثه در حدود ۱۵۰۰ متر گزارش شده است.
در این پرواز ۱۲۸ نفر فوت شدند که یکی از آنها شهید خداعفو عبدیان بود، تصویربردار شبکه خبر صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران که اهل استان کهگیلویه و بویراحمد بود. شهیدی که اکنون بعد از گذشت ۱۵ سال از شهادتش، فرزندانش رشید شده اند اما پدرشان نیست که ثمره زندگی اش را ببیند.
وی در سال ۱۳۷۸ در شبکه خبر تهران مشغول فعالیت شد و در دانشکده صدا و سیما و در رشته کارگردانی تحصیل کرد.
شهید کربلایی خداعفو عبدیان در اول شهریور ماه ۱۳۳۷ در یک خانواده اصیل و مذهبی در یاسوج متولد شد وی در سال ۱۳۶۴ به همراه سایر رزمندگان، وظیفه خود دانست که از میهن خود در مقابل تجاوزات دشمن دفاع کند، در مناطق عملیاتی همچون هویزه، جزیره مجنون، شادگان، گردو، پاوه، سرپل ذهاب، شط علی و عملیات های والفجر ۸، کربلای ۵ و آزاد سازی فاو حضوری پررنگ داشت. از شهید عبدیان دو پسر و یک دختر به یادگار مانده است.
همسر شهید عبدیان خاطرات شهید را اینگونه بیان می کند؛ آذر ماه سال ۸۴ به خاطر بیماری عمل کرده بودم به دلیل اینکه کسی از آشنایان نزدیک ما نبود دو هفته مرخصی گرفت که به خاطر مریضی من از بچه ها مراقبت کند. رفتن به مأموریت چابهار را با من در میان گذاشت و منتظر تأیید من بود، مثل اینکه جواب من برایش مهم بود.
گفتم: برو ، بعد از چند دقیقه گفت:سختت نیست که تنهایی؟ گفتم: نه، مثل همیشه که مأموریت هستی تحمل می کنم.
روز قبل از حادثه به تمام همکارانش جلوی درب سازمان صدا و سیما گفته بود بچه ها شاید من رفتم و برنگشتم، عصر همان روز کلی خرید کرده بود، گفت به خاطر اینکه هوا سرد است و نمی خواهم برای خرید کردن اذیت شوی.
شب قبل از سفر، سفره شام را پهن کردیم آن شب خیلی بی قرار بود دوباره از من پرسید فردا که می خواهم بروم سختت نیست؟ گفتم اولین بار نیست که می خواهی بروی مأموریت.
همسر شهید عبدیان روزی که خبر شهادت همسرش را شنید اینگونه بیان می کند:
آن روز تلویزیون را روشن نکردیم. عصر با ایمان پسرم برای گرفتن دارو بیرون رفتیم ،شهید هم سفارش کرده بود که خیلی بیرون نرویم. موقع برگشتن توی تاکسی نشسته بودیم ساعت تقریباً ۵ عصر بود رادیوی تاکسی که روشن بود مجری گفت: تسلیت به ملت شریف ایران و صدایش آنقدر کم بود که من درست متوجه نشدم ، از راننده پرسیدم که چی شده؟گفت هواپیما سقوط کرده.گفتم چه هواپیمایی؟گفت: هواپیمای ارتش و من برگشتم و ایمان را نگاه کردم و گفتم: ایمان، بابا با هواپیمای ارتش رفته؟!!!
از راننده خواستم سریع ما را پیاده کند، با این که حال خوشی نداشتم نمی دانم چطور از در تاکسی تا ساختمان را طی کردم. به خانه که رسیدم سریع با شبکه خبر تماس گرفتم. آقایی که گوشی را برداشت صدایش گرفته بود خودم را معرفی کردم پرسیدم : از خبرنگاران خبر دارید که رسیدند یا نه؟ چند لحظه مکث کرد و گفت: آره، رسیدند.
گفتم: قضیه سقوط هواپیما چیه؟ همه حرف هایش با مکث بود، ادامه داد: مگه شما اطلاع ندارید هواپیما مشکل فنی داشت و به زمین نشست ،سرنشینانش هم مشکلی ندارند.
گفتم : پس اگه بردنشون بیمارستان اسم بیمارستان را به ما بگویید. بعد از چند دقیقه در حالی که بغض گلویش را گرفته بود، گفت: طاقتش را داری؟ گوشی از دستم افتاد و ایمان گوشی را برداشت، یادم هست که ایمان سه بار گفت: بابام ، بابام ،بابام .
آرامگاه شهید عبدیان هم اکنون در گلزار شهدای شهر یاسوج واقع شده است،
شهید عبدیان طی دوران فعالیتش در صدا و سیما برای ساخت برنامه های تلویزیونی و خبری عازم کشورهای آلمان، شیلی، تایلند، هند، عراق و سوریه شد.
فرازی از وصیت نامه شهید:
دادن صدقه، صله رحم، تقوای الهی ،سنگ قبر ساده، مهریه سبک برای دخترم، نماز اول وقت، قرائت قرآن، احترام به بزرگترها را فراموش نکنید، چرا که دنیا محل گذر است وسعی کنید دینتان رافدای دنیایتان نکنید.
انتهای پیام/