گزارشی از یک اتفاق جالب در دیشموک+جزئیات
گزارشی از یک اتفاق جالب در دیشموک+جزئیات
اعضای این بنیاد که همواره در خط مقدم فعالیت‌های محیط‌زیستی در جنوب کشور هستند، این‌بار نیز با شور و انگیزه‌ای مثال‌زدنی، مسیر طولانی و کوهستانی رامهرمز تا دیشموک را پشت سر گذاشتند؛ جاده‌ای که با شیب‌های تند، پیچ‌های خطرناک و نبود زیرساخت‌های مناسب، عبور از آن را برای خودروهای شخصی و گروه‌های داوطلب بسیار دشوار می‌سازد.

پایگاه اطلاع رسانی خبر دیشموک ؛ گزارشی از یک اتفاق جالب در دیشموک.

✒️:سیدجمال دردارپور
به مناسبت ۱۵خردادروز جهانی محیط زیست، گروه پرتلاش و داوطلب بنیاد پاکبانان محیط زیست شهرستان رامهرمز با هدف ترویج فرهنگ حفاظت از طبیعت ومحیط زیست، عازم منطقه‌ی کوهستانی دیشموک شدند و با وجود مسیر دشوار و جاده‌های پرپیچ‌وخم و ناهموار، یک عملیات پاکسازی گسترده را با موفقیت به انجام رساندند.

اعضای این بنیاد که همواره در خط مقدم فعالیت‌های محیط‌زیستی در جنوب کشور هستند، این‌بار نیز با شور و انگیزه‌ای مثال‌زدنی، مسیر طولانی و کوهستانی رامهرمز تا دیشموک را پشت سر گذاشتند؛ جاده‌ای که با شیب‌های تند، پیچ‌های خطرناک و نبود زیرساخت‌های مناسب، عبور از آن را برای خودروهای شخصی و گروه‌های داوطلب بسیار دشوار می‌سازد.
با این حال، عشق به زمین و مسئولیت‌پذیری در قبال طبیعت، سبب شد که این گروه بدون هیچ چشم‌داشتی وکمک گرفتن از هیچ نهاد دولتی، باماشین های شخصی درکنارخانواده ساعت‌ها از وقت خود را صرف جمع‌آوری زباله و پاکسازی طبیعت بکر اون منطقه زیبا کنند؛ تلاشی که نه‌تنها به زیبایی و سلامت این منطقه کمک کرد، بلکه پیام مهمی از همدلی، آگاهی و احترام به محیط‌زیست را به همراه داشت.
روز جهانی محیط زیست بهونه‌ای شد برای یه سفر به دل طبیعت بکر و آروم دیشموک؛ جایی که کوه‌ها بلندن، ولی دل مردم بلندتره…
رفتیم برای پاکسازی طبیعت، ولی چیزی که بیشتر از هر چیز دلمون رو برد، خودِ مردم بودن.

مردمانی ساده، بی‌ریا، مهربون و صمیمی که با لبخندشون، با یه لیوان اب سرد، با یه سلام گرم، خستگی راه رو از یادمون بردن.
همسایه‌های کوه دُلفروز، با همه صفا و صمیمیت‌شون، جوری کنارمون بودن وازمااستقبال کردند که انگار از قدیم رفیق بودیم.

اونا با مهربونی‌شون به ما یاد دادن که ساده بودن، یعنی قشنگ بودن…
که دست دادن از دل، باارزش‌تر از هر چیزیه.
این سفر فقط یه برنامه پاکسازی نبود؛ یه تجربه ناب بود از بودن کنار مردمی که دلشون روشن‌تر از آفتاب دیشموک بود.

از ته دل ممنونیم بابت همه خوبی‌ها، محبت‌ها و اون حس قشنگی که با خودمون آوردیم…
این خاطره تا همیشه توی دلمون می‌مونه.
اما آنچه به ما انرژی داد و گام های ما را استوار کرد برای ثبت این کار زیبا ویک روز به یاد ماندنی این بود که
در میان تمام مهربانی‌ها و صفای مردم دیشموک، حضور صمیمی و افتخارآفرین شهردار جوان، مردمی، فهیم و طبیعت‌دوست این شهر، حضور مهندس اسفرم وهمکاران ایشان در کنار ما بود که حال و هوای دیگری به سفر ما داد.
شهرداری که نه پشت میز، که کنار ما ایستاد؛ لباس پاکبانی به تن کرد و مثل یک دوست، یک همراه واقعی، دوشادوش‌مان زباله‌ها را از دل طبیعت جمع کرد.
در سکوت کوهستان، صدای همدلی او با طبیعت شنیده می‌شد.
نه فقط با عمل، بلکه با دلش به ما نشان داد که عشق به محیط زیست فقط شعار نیست، بلکه یک مسئولیت قلبی‌ست.

با تمام محبت، برایمان جای خواب، شام گرم و صبحانه‌ای صمیمی فراهم کرد، تا خستگی راه به کام‌مان شیرین شود.
کارکنان شهرداری هم، مثل پروانه گرد شمع حضور او می‌چرخیدند و با دل و جان در کنار ما بودند؛ گویی همه یک خانواده‌ایم، با یک دل، برای یک زمین پاک.

از صمیم قلب سپاسگزاریم از این شهردار عزیز و شریف؛جناب مهندس اسفرم هستیم چرا که
، تصویر او در لباس پاکبانی، تصویری ماندگار از فروتنی، مسئولیت‌پذیری و عشق به مردم و طبیعت را به نشان گذاشت
اما ان شب دیشموک، در آغوش کوه‌های سرفراز و زیر آسمانی پر از ستاره، چیزی شبیه رؤیا بود…
شبی که مهر و موسیقی در هم آمیخت، و صدای خنده و دل‌های روشن، طبیعت را بیدار کرد.

و چه زیباتر، وقتی جناب مهندس اسفرم، شهردار مهربان و فهیم دیشموک، با خانواده‌اش در کنارمان بود؛
نه فقط به عنوان یک مسئول، بلکه به‌سان دوستی همراه، هم‌دل، و عاشق طبیعت.

شعرها، یکی‌یکی از دل‌ها بیرون آمدند؛
برخی سرشار از عشق و عاطفه مردمان صمیمی این دیار،
و برخی آغشته به طنز شیرینی که خنده را مهمان لب‌ها می‌کرد و خستگی را می‌برد…

ترانه‌ها در هوا پیچید، دل‌ها رقصید، و شادی، بی‌تکلف و بی‌مرز، در کنار آتش شبانه جان گرفت.

در آن میان، شاهنامه‌خوانی هم شور دیگری به محفل داد؛
حماسه در جان‌مان دوید، و صدای رستم، سهراب، و سیاوش از حنجره‌ها برخاست و در دل کوه پیچید.
کوه‌ها خاموش ایستاده بودند، و ما، ایستاده در امتداد تاریخ.

در همان فضای صمیمی و پرنور، مهندس اسفرم از زمین گفت،
از هوایی که باید برای فرزندان‌مان پاک بماند، از درخت‌هایی که زبان مهر دارند،
و از مسئولیتی که اگر با عشق همراه شود، سرنوشت زمین تغییر خواهد کرد.

آن شب، فقط یک شب نبود؛
جشن زندگی بود، با طعم خنده، ترانه، شعر، حماسه و عشق.
دیشموک در دل‌مان ماند،
نه فقط به‌خاطر طبیعتش،
که به‌خاطر مردمانی که می‌شود به مهرشان تکیه کرد،
و شهرداری که با دلش شهردار است، نه فقط با عنوانش
ما پاکبانان، فرزندان کار و خاک،بر خلاف تمام بی مهری ها
آموخته‌ایم که جز در برابر خدا، قامت راست‌مان را برای هیچ احدی خم نکنیم.
سربلند ایستاده‌ایم در مسیر زندگی، با دستانی پینه‌بسته اما دلی پاک.

اما آن روز…
در دیشموک، زیر آسمان بلند، کنار کوه‌های استوار و در دل مهربانی مردم،
ما خم شدیم…
نه از سر ذلت، بلکه از سر عشق.

از پیر و جوان، زن و مرد،
همه با دستان خود، زانو زدیم در برابر طبیعت؛
بر خاک افتادیم تا خاک را پاک کنیم.
تا زمین را، این مادر فراموش‌شده را، دوباره نوازش کنیم.

هیچ‌کس ما را به این کار مجبور نکرد.
نه دستی بالای سر بود، نه نگاهی از بالا.
فقط دل بود… دلی که برای زمین می‌تپد، برای نفس، برای آینده.

و آن لحظه‌ها، خم شدن نه نشانه ضعف، که اوج بندگی بود؛
خم شدیم، تا بر شانه‌های زمین بوسه بزنیم…
تا نشان دهیم هنوز هم می‌شود از دل زباله‌ها، زیبایی بیرون کشید،
اگر عشق باشد… اگر باور باشد…

✨ و اما پیامی از دل طبیعت دیشموک…
هنگام بازگشت از دامن طبیعت منطقه دیشموک
صدای آرام باد میان شاخه‌های بلوط‌های کهنسال، زمزمه‌های سبز گون و کتیرا، و نگاه خاموش آهوی دشت و کبک کوهستانی، همگی یک چیز را نجوا می‌کرد:

«پاکبانان پاکدل سپاسگزاریم…»

سپاس ازدستان مهربانی که زباله‌ها را برداشتند تا خاک نفس بکشد.
سپاس از چشمان بیداری که زیبایی‌های ما را دیدند، نه سود مادی را.
ما، ساکنان خاموش این سرزمین،
از شما پاکبانان دل‌سوخته،
برای بخشیدن دوباره طراوت و آرامش به زیستگاه‌مان،
با زبان طبیعت، با سکوت پرمعنا، از شما دوستداران طبیعت قدردانی می‌کنیم.
در سکوت صبحگاهی دیشموک، آن‌گاه که مه نازک بر دامنه‌های کوه می‌نشیند،
صداهایی از دل طبیعت به گوش می‌رسید…
صداهایی که بی‌زبان‌اند، اما پر از معنا؛ پر از سپاس…

کبک‌ها با پرواز سبک‌شان از لابه‌لای بوته‌های خشک و سبز،
چشمه‌های زلال که از دل سنگ می‌جوشند و آرام آرام می‌گذرند،
بلوط‌های پید که سال‌هاست پایدار و استوار، خاک این دیار را در آغوش دارند،
و حتی نسیم خنک عصرگاهی که برگ‌ها را به رقص در‌می‌آورد…
همه و همه به زبان بی‌کلام طبیعت می‌گویند:
«پاکبان ازسپاسگزاریم…»

در پایان این سفر پُر از مهر و معنا،
جا دارد صمیمانه‌ترین سپاس‌ها و قدردانی‌ها را تقدیم کنیم به مردی از جنس مسئولیت و عشق،
جناب آقای سال‌افزون،
مدیر دلسوز و پرتلاش بنیاد پاکبانان،
که با درایت، صبر، حوصله و مدیریتی هوشمندانه، از لحظه‌های نخستین برنامه‌ریزی تا واپسین لحظات اجرا،
با دل و جان کنارمان بود.

اردویی که با نظم، آرامش، همدلی و اثرگذاری همراه شد، حاصل تلاش خاموش اما پُرثمر او بود؛
کسی که بی‌هیاهو، ولی با نگاهی ژرف و قلبی پر از ایمان، همه اجزای این حرکت زیبا را به‌هم گره زد.

سپاسگزاریم که بودید، ایستادید، ساختید، و با ما همراه شدید.
خاطره‌ی این روزها، با نام شما گره خورده و در دل‌مان خواهد ماند.

🌿 با آرزوی سلامتی، پایداری و تداوم قدم‌های سبزتان برای زمین و انسان. 🌍
من سرزمینم راهمیشه دوست دارم

پاکیزگی او بودهرروزکارم

هروقت مهمان می شوم دردامن او

ازخود فقط یک ردپا جامی گذارم
✒️:سیدجمال دردارپور
عضو بنیاد پاکبانان محیط زیست شهرستان رامهرمز

 

 

انتهای پیام _/

  • نویسنده : مالک آهنگ