نعیمه موحد: روز دختر و تولد حضرت معصومه(ص) به غیر از تکریم دختران هرساله دغدغهها و مباحث دیگر مربوط به این قشر را به میان میآورد. تعارضات نسلی دختران با نسل قدیم خود، نگاه و خواسته آنها از جوانی و آینده خود، نقش ازدواج و مادری و تصویری که از سبک زندگی دختران در ایران به عنوان یک جامعه اسلانی تصویر شده، بخشی از چالشها و دغدغههای امروز دختران است.
نقش تجردقطعی در سبک زندگی دختران ما چیست؟ دختران نوجوان ما چه تصوری از زندگی مشترک و مادری دارند؟ سیاستگذاریها در حوزه خانواده و جوانان چقدر از مسائل مربوط به دختران را در برمیگیرد. اینها سوالاتی است که در یک گفتگوی تقصیلی از دکتر مریم اردبیلی، پزشک آیندهپژوه و کارشناس در حوزه جمعیت و خانواده پرسیدیم. پاسخهای دکتر اردبیلی به این سوالات راه روشنی از نظر ذهنی درباره این دغدغهها و چالشها پیش روی میگذارد.
مهمترین مسائلی که دختران ایرانی با آن روبهرو هستند چیست و چه راهحلی برای آنها وجود دارد؟
به نظر من مسئله اول دختران، مسئله هویت است. یعنی دختران جوان و نوجوان ما باید بدانند، هویتشان چیست و الزامات هویتی آنها چگونه است. باید بدانند در جامعه ما این هویت چگونه شکل میگیرد و نقشهایی که متناسب با آن است چگونه ایجاد میشود. چون در جامعه جهانی این موضوعات با هم تناقض دارند و حد و حدودهای آن هم به درستی مشخص نشده است؛ برای دختران ما چالش هویتی به وجود آمده است.
ابعاد دخترانه زیستن، دخترانه عمل کردن و موثر بودن در جامعه ما مشخص نیست. تغییراتی در آن اتفاق افتاده است. به عنوان مثال از یک مدل سنتی قدیمی حرکت کرده و یک ویژگی جهانی برایش ایجاد شده است. اما دختر ایرانی متفاوت است و از طرف دیگر دختر مسلمان ویژگیهای جداگانه ای دارد.
بحث دیگر به رسمیت شناخته شدن و مرئی بودن است. این موضوع متوجه اعضای خانواده تا مسئولین و اندیشمندان است. نوجوانها بیش از همه دچار این مشکل هستند. چون تفاوتهایی درباره درک آنها از محیط و در واقع نوع زیست آنها وجود دارد که حتی تا یکی دو دهه قبل هم به دشواری با این تفاوت ارتباط گرفته میشد. به خاطر همین تفاووت درک، نوجوان با دنیایی از عبارات منفی درباره خودش روبهرو میشود. شکاف نسلی، از دست رفتن جوانها و نوجوانها و… . اینها همه بار منفی دارند.
یک زمانی ما بحران خط کشی جنسیتی داشتیم که هنوز هم یک مشکل است و یک سری اقتضائات نوجوانی و جوانی دارد که این با دهه های قبلی دچار فاصله است و به رسمیت شناخته نمی شود. در واقع هر تفاوتی که با نوجوان امروز نسبت به دیروز ایجاد شده، همه منفی است. ما در دل این تفاوتها فقط جنبههای منفی و ضعف را می بینیم و آن به عنوان یک فاصله منفی اسم میبریم. اینجاست که بحران به رسمیت شناختن و روی جوان و نوجوان حساب باز کردن بیشتر تشدید می کند.
اینها واقعیت زندگی دختران ماست. من فکر میکنم دختران دهه ۶۰، ۷۰ و ۸۰ ما این شرایطی را تجربه کردند. به مرور چون تغییرات هم شدیدتر میشود کسی به چشم مثبت اندیش و فرصت محور به این دختران نگاه نمیکند . به این چشم که اقتضائات آنها و تفاوتهای آنها و توانمندیهای آنها ویژگیهای خاصی دارد که می تواند مسائل بزرگ کشور را حل کند.
ما نمی گوییم این همان نسلی است که منتظر به دنیا آمدن و بزرگ شدن آنها بودیم. این یک ویژگی است که رهبران انقلاب ما دقیقا برعکس به آن نگاه میکردند. از هرکسی که تجربه زندگی قبل از انقلاب را دارد، بپرسید برای شما توصیف می کند در سالهای ۴۰ تا ۵۰ چه قدر جوانان ایرانی وضعیت به ابتذال رفتهای داشتنند. کابارهها و مدها و موسیقیها چطور بود و جوانان دنبال چه بودند. اما تنها کسی که چشم دیگری به این نسل داشت امام(ره) بود که سال ۴۲ گفتند یاران من در گهواره هستند. با همه اقتضائاتی که رژیم طاغوت برای ایآن جوانان درست کرده بود؛ باز امام(ره) به همین نسل به شدت امید داشت.
حضرت آقا هم در طول سالها و بیانات مختلف و از همه پررنگ تر و غلیظ تر در سالهای اخیر و بالاخص در بیانیه گام دوم و همین صحبت اخیر با تشکل های دانشجویی تقریبا یک فرصت ویژه در این نسل جدید را گوشزد میکنند. در بیانیه گام دوم تصریح شده که آنهایی که کمتر از قدرت منابع انسانی آنها استفاده میشود، دختران هستند.
همه اینها را گفتم که بگویم این چالش به شدت وجود دارد و قطب مخالفش دقیقا در نگاه امامین انقلاب است. شاید راه برون رفت از آن به رسمیت شناختن این نگاه است که به هر میزانی بتوانیم این نگاه را مدون کنیم عمومی کنیم و گسترش بدیم و عمیقا باور کنیم. چون خیلی ها میگویند، نوجوانها مهم هستند؛ اما بیشتر به دنبال این هستند که نوجوانها را باید هدایت کرد. انگار که ما همان نسل فوقالعاده بی بدیل و بدون نقص هستیم و این نوجوان ها اگر هدایت شوند و عین ما بشوند این فاصله نسلی پر و مسائل حل میشود. درحالی که برعکس است و این نگاه ما را به جلو نمی برد. درباره دختران جوان به طور جدی به رسمیت شناخته شدن و باور داشتن به اینکه آنها میتوانند از زاویهای مسائل جامعه را ببینند که بسیاری از مسائل بن بست و لا ینحل جامعه ما با ایدههای نوآورانه حل بشود بسیار مهم است. این کنش می تواند در سطح خانواده باشد، در محله باشد و یا در هر سطح دیگری.
از موضوعاتی که دختران ایرانی در آن دچار مانع جدی هستند، ازدواج است. شما مهمترین این موانع را چه میدانید؟
قاعدتا یکی از حقوق مهم دختران امکان ازدواج مناسب و به هنگامی است که رافع نیازهای آنها باشد. در جامعهای که حکمرانی آن قرار است خانواده محور باشد؛ اولا هر جوانی حق دارد در سن به هنگام، بتواند زوج متناسب خودش را پیدا کند و تشکیل خانواده دهد. از آن طرف حکمرانی خانواده محور آنطور که حضرت آقا در سیاستهای کلی خانواده اعلام میکنند اینطور است که همه دستگاه ها و نهادها باید خانواده را در نظر بگیرند. یعنی به خانواده باید به عنوان واحد رفع مسائل اجتماعی نگاه کرد. واحدی که اگر به هنگام ایجاد شود و پویا و کنشگر باشد و به رسمیت شناخته شود می تواند مسائل افراد را حل کند.
اگر به این نگاه به خانواده نگاه کنیم و نه آن نگاه که گویا داریم صدقه میدیم خیلی از مشکلات حل میشود. گاهی نگاه سیاستگذاران اینطور است که حالا یک وام کوچک هم بدهیم و جوانان خوشحال شوند! بلکه شما وظیفه دارید تمام امکانات رفع مسئله را ایجاد کنید. اما چطور یک وزارتخانه در شعبه فلان شهرستان، بودجه اشبه صورت سریع مصوب میشود و یک ساختمان عریض و طویل می سازد و… . برای اینکه احساس می کند واحد رفع مسئله آنها این کارهاست. اگر حکمرانی احساس کند واحد رفع مسئله آن خانواده است، تسهیل تشکیل خانواده کمک به تشکیل خانواده می شود. در نتیجه بدون اینکه منتی سر کسی باشد کار استحکام نهاد خانواده پیش میرود. با این دید که نگاه کنیم میبینیم خیلی با این وضعیت و رسیدن به این قله فاصله داریم.
موانع زیادی سر راه ازدواج دختران ما وجود دارد. یک از آنها تناقضات و تعارضات است. مثلا دختران جوان ما در سنینی نیاز به ارتباط با جنس مخالف دارند. در این سن باید به لحاظ جسمی و عاطفی نیازهایشان مرتفع بشود و تعادل جسمی و روحی شان حفظ شود. ما عقیده داریم که این رابطه باید درون خانواده شکل بگیرد. از ان طرف جوانان ما مقابل یک دیوار محال قرار می گیرند . خانواده ها توقعات عجیب غریب دارند. از نظر رسم و رسوم و مناسک ازدواج بسیار پیچیده هستیم. گویی که ازدواج پایدار یعنی ازدواجی که دو فرد از نظر شغل و زندگی و مسکن و امکانات دیگر بسیار ثبات یافته باشند. به جای اینکه تصور کنند ازدواج با ثبات یعنی ازدواج دو فردی که اتفاقا منعطف هستند و میتوانند به راحتی باهم سازگاری پیدا کنند. برعکس انچه متصور هست ثبات زوجین، می تواند طی یک تلاش چند ساله و با یک عشق و محبت با هم به نقطه ثبات و آرامش برسد. اثر این سبک، خیلی از مدل مرسوم کنونی بیشتر است. تا اینکه ما بگذاریم پسری ۳۰ الی ۳۵ ساله بشود تا ثبات مالی و اقتصادی و… داشته باشد. و دختری که همه تحصیلاتش را کامل کرده و اشتغال و … دارد. اتفاقا این دسته چون با الگوهایی دیگر به ثبات رسیدهاند و آن شور و عواطف جوانی را پشت سر گذاشتهاند، کار سختتری برای رسیدن به ثبات در زندگی مشترک دارند.
نگرش و فرهنگ جامعه ما نسبت به ازدواج دچار اشکالات جدی است که هم با مدل ازدواج سنتی هماهنگی ندارد و هم در مدل ازدواج مدرن آن آرامش را پیدا نمی کند. من قبول دارم که در تغییراتی که در طول زمان اتفاق میافتد، ممکن است مدل انتخاب همسر و ازدواج دچار تفاوتهایی بشود. اما این تفاوتها به هر حال باید در یک مسیر سهل و روان ایجاد بشود . نه اینکه تمام مدلها را از بین ببرد. باید تغییر نگرشی در خانوادهها و مسئولین و همه آنهایی که با تجربه زیسته جوانان فاصله دارند و با این فاصله دارند استانداردسازی را انجام می دهند، اتفاق بیفتد. رسانه نقش پررنگی در این زمینه دارد.
دغدغه دیگری که احتمالا مسئله دختران ماست، داستان بالا رفتن آمار طلاق است. جوانان در اطراف خودشان و دوستانشان تجربههایی از طلاق را میشنوند و میبینند. همین باعث ترس از ازدواج و دغدغههای این چنینی میشود. اغلب هم از هر سویی که داستانهای طلاق را میشوند، احساس میکنند که در حق همجنس خودشان اجحاف شده است و بنابراین نسبت به جنس مخالف بدبین میشود.
یک مسئله دیگر دختران، نگرانی هایی است که بعد از ازدواج و با مواجهه ناگهانی با ایفای نقش های پیچیده و متناقض و توقعات دیگران با آن روبهرو میشوند. به همین خاطر ترجیح می دهند ازدواج را به تاخیر بندازند و بعدا وارد این ورطه بشوند. دختر می بیند که خانواده همسرش و خودش دوست دارند که تحصیلاتش را ادامه بدهد و شان اجتماعی بالاتری پیدا کند. اگر تشکیل خانواده بدهد همه از او الگوی مادری ایده آل و همسری ایده آل را توقع دارند. این دوتا مدل با نگاه قدیمی جمع شان باهم دشوار است. پس با خود می گوید حتی اگر من بخواهم هردوی اینهارا داشته باشم ناچار هستم یک سری از الویتهایم را فدای دیگری کنم. بعضی از دخترها به خودشان جرات می دهند و می گویند ما میخواهیم همه جنبه ها را با هم داشته باشیم، اما احساس میکنند باید توانی در حد سوپرزن خارق العاده داشته باشند!
ما مدل های سهل و امکان پذیری برای ایفای نقش های زنانه پیش روی دختران نداریم. شاید از این نظر پسرها مزیتی برای خودشان احساس کنند. گرچه بحران اشتغال برای آنها داستان دیگری است. اما تکلیفش مشخص است که یک مرد متاهل صبح سرکار می رود و عصر بر میگردد. اگر بتواند درآمد مکفی داشته باشد؛ عصر که بر می گردد یک زمان تفریحی هم برای خانواده میگذارد و تبدیل به یک یک مرد ایده آل میشود . اما برای زنان این داستان خیلی پیچیده تر و خیلی دست نیافتنیتر است. هرچه قدر این مسائل را شفاف تر کنیم و مهارتهای متناسب با آن را در این همه فرصت مغتنم، در اختیار دختران جوان قرار بدهیم شاید خیلی از این دشواری هامون حل بشود.
آماری که در سطح جامعه به صورت کلیشه تکرار میشود و حکایت ازین دارد که تعداد دختران مجرد در دهههای نسلی از تعداد پسران در آن دهه بیشتر است، چقدر صحت دارد؟
اولا بعضی از این آمارها اغراقآمیز ارائه می شود. در کل برآیند تعداد پسران و دختران مجرد این قدر تفاوت آماری نیست. اما یک مسئله هموگرافیک وجود دارد و آن اینکه ما یک دههی پیک سنی جمعیت داشتهایم. اهالی آن دهه عقیده نداشتند که با پسر همسن خودشان ازدواج کنند و پسران هم همینطور. در نتیجه در یک مقطعی در شکل گیری خانواده ها یک تعداد دختر نتوانستند ازدواج کنند. دلیل هم این است که درصد قابل توجهی از پسران با دختران که از خود کوچکتر بودند ازدواج کردند. این موضوع یک فاصله ایجاد کرد. برای همین ما یکی از بالاترین عددهای نرخ تجرد را دیدیم. با درصدی که حکایت از بیشتر بودن تعداد دختران داشت.
در سالهای آینده بحران به این صورت ادامه پیدا نکرد. همانطور که دیدیم در دهه هفتاد دختران بهتر و بههنگامتر ازدواج کردند. در آینده هم باید به این هرم متعادل جمعیتی و حفظ تعادل در سنین زوجین بیشتر توجه کنیم. الان در قوانین جدید هم بیشتر امکانات برای کسانی است که در سنین کم ازدواج کنند. درحالی که باید امکانات و تسهیلاتی برای مجردین در سنین بالا هم در نظر گرفته بشود.
از طرف دیگر باید سناریوهای دیگر به غیر از ازدواج را به رسمیت شناخت. با فرض در اولویت بودن و مهم بودن ازدواج، باید این را هم در نظر بگیریم که شاید کسی موفق به تشکیل زندگی مشترک نشد و یا مثلا موفق نشد بچهدار بشود. این هم از دغدغه دختران مجرد ماست. چون الگوی ثباتی از طرف جامعه برای آنها تجویز شده است که تو در فاصله این سنین باید ازدواج کنی و بعد هم با فاصلهای باید بچهدار بشوی. هرجای این الگو به هر دلیلی مختل بشود زندگی این دختر تحت تاثیر قرار میگیرد و حتی ارزشهای دیگر هم نادیده گرفته میشود. این دیدگاه هم باید اصلاح و تعدیل بشود. چون باید امکان زیست متعادل برای همه در جامعه اسلامی وجود داشته باشد.
یکی از چالشهای پیش روی دختران ما فقدان یک تصویر امیدافزا از آینده است. تصویر آینده را باید ملموس و عینی کنیم. دختران جوان ما باید در افق زندگی خود امکانات و ارزشهای متفاوتی برای زندگی داشته باشند نه یک الگوی ثابت و از بیش طراحی شده که نرسیدن به آن باعث خارج شدن آنها از قاعده یک زندگی معمولی بشود.
نقش مردم و حکومت در پاسخ به دغدغهها و چالشهایی که ذکر شد، چگونه است؟
در خلال صحبتها تقریبا به این سوال پاسخ داده شد. اما به عنوان جمعبندی؛ اول اینکه در مدل حکمرانی درباره خانواده باید تجدیدنظر بشود. ما نیاز به نگاه خانوادهمحور حکمرانان و سیاستگذاران کشور داریم. نگاهی که خانوادهها در آن دارای عملکرد و فعال باشند نه منفعل. طوری که تمام نقشهای خود را اعم از کارآفرینی و شغل برای فرزندان، ایجاد موقعیت ازدواج، حل چالشهای زندگی آنها و… را به دولت واگذار کرده باشند.
یک موضوع دیگر درک عمیق نوع نگاه دختر جوان و نوجوان به زنذگی و زیست خود است. باید به عنوان خانواده و سیاستگذار تلاش کنیم مسائل را از دریچه دید دختران جوان و نوجوان ببینیم. باید این قشر را به ر سمیت بشناسیم و برای کنشگری آنها ارزش و اهمیت قائل بشویم. این گنج بزرگ انرژی، توان، نوآوری و فطرت پاک نوجوانی به خوبی میتواند ابعاد مختلف جامعه را به حرکت دربیاورد.
وجه دیگر ماجرا، مربوط به اندیشمندان و پژوهشگران ماست که باید دست از صرفا مطالعه آمارها و کتابها در این زمینه بردارند. به صحنه جامعه بیایند، با دختران جوان و نوجوان تعامل کنند و کارهای خود را به سمت پژوهش کیفی ببرند.
ما یک مشنور حقوق و تکالیف زنان داریم که یگ گوشهای برای خودش افتاده! هیچ جا جاری و ساری نمیشود. اسناد درباره جوانان هم همینطور است. ما بسیار گذشتهنگر مسائل این حوزه را تببین میکنیم. تا راهحلها تبدیل به قانون بشود دیگر آن مسئله به طور کل منقضی شده است. یعنی وقتی موضوعی اتفاق افتاد تازه میخواهیم درباره آن سیاستگذار یکنیم. درحالی که باید از قبل ایندهنگری را انجام داده باشیم.
امیدوارم سازوکاری در دولت آینده ایجاد بشود که فضایی برای این تحولات ایجاد بشود.
انتهای پیام/