شما هم معتقدید که مشارکت مهم بلکه اهم است. اگر همراهید که همراهید، بیائید برای رشد مشارکت ۵ کار نکنیم؛ خودش کار است.
البته در انتها یک پیشنهاد هم دارم.
چه نکنیم؟
یکم. گردن مردم نیندازیم.
مشکلات امروز کشور را بگوئیم و نقد کنیم، ولی زنجیر نکنیم و گردن رای دهنده ها بیاندازیم. طبیعی است که ملت بگویند اگر ما مقصریم خب چه کاریست؟ رای نمی دهیدم که چنین شود. برخی جدی جدی فکر می کنند مردم اگر از این دولت ناراضی باشند به نامزد مورد علاقه آنها رای می دهند؛ خیر، الزاما اینطور نیست.
بله امروز باید تجربه رای دیروز شود. اما باید تجربه ساخت؛ نه مچ گرفت و مقصر ساخت. بین مقصر کردن و تجربه ساختن یک مرز باریک است. دلسوزی کنیم نه جگرسوزی. معلم باشیم نه رقیب.
دوم. حیثیتی نکنیم.
دوست خوبم مردم رای می دهند که اوضاع تغییر کند و مشکلات زندگی شان حل شود. رقابت را جایی نبرید که کسی متوجهش نشود و دردش نباشد. ملت می پرسند چه کسی بهتر میتواند کشور را با این قوانین موجود و اسناد بالادستی بهتر اداره کند که صف مرغ نباشد و روغن قحطی نشود. دعوا را جائی نبریم که مساله مردم نباشد و مساله سازی بی ثمرشود. اینجاست که خیلی ها می گویند “خب چه کاریه؟ این دعواها ما را چه سود؟ زرگری است و کار به سفره ما ندارد.”
ضمن اینکه فرصت خوبی است برای بی هنران دغلباز که کلیات ابوالبقا ببافند و هیجان بسازند و مسخ کنند و رای بخرند.
هرکس هر گفتمانی دارد باید کارآمدی اش را بر حل مشکل روی زمین مردم نشان دهد واگرنه هرچه هست مهم نیست.
سوم. هیولا نسازیم.
وضع موجود را نقد کنیم؛ اما نه اینکه گوئی یک هیولایی اهریمنی وجود دارد که کشور را خاکستر ساخته و کلا هرچه هست و رفته است هیچ و پوچ است. خب ملت می گویند “چنین سطحی از شیطان مجسم، کار به رای من و شما ندارد و این آتش جهنمی با صندوق رای سرد نمی شود .خود رهبری انقلاب یک نفر را انتخاب کند و خلاص. اصلا دیکتاتوری بهتر است.”
چهارم. شورای نگهبان نشویم.
شورای نگهبان کار خودش را می کند؛ اما ما جای شورای نگهبان ننشینیم. پیروزی نامزد مورد علاقه ما در حذف رقیب نیست. طوری رفتار و تبلیغ سلبی نکنیم که رقیب بی حیثیت شود و از بیخ حذف شود. افراد برای پای صندوق آمدن، نیاز دارند ردپای علاقه و گرایش خودشان را در رقابت ها ببینند. حذف رقیب به معنی اقبال به نامزد مورد علاقه ما نیست. ملت میگویند “اگر فکرما و علاقه ما و نامزد ما انقدر فاسد است که خب پس هیچی به هیچی.چه کاریه؟” نقد فکرها و روش ها کنیم و شخصیت آدم ها را تباه نکنیم.
پنجم دوقطبی نسازیم.
این آخری برخلاف قبلی ها ظاهرا مشارکت می سازد اما در باطن دقیقا ضدمشارکت است. مشارکت خودش که مهم نیست، ثمره اش مهم است. مشارکت قدرت اجتماعی می سازد. صندوق را عامل شکل گیری وحدت می کند. دوقطبی ها تعداد رای دهنده ها را زیاد می کند اما مردم را پاره پاره می کند. بدتر اینکه این انشقاق با نتیجه آرا هم تمام نمی شود و به بعد از صندوق هم منتقل می شود و تا سرسفره خانه ها هم کشیده می شود.
و اما چه باید کرد؟!
ساخت «امید» ؛ امیدبه «تغییر» از طریق «صندوق رای». همین.
چطور؟
باید در نقد وضع موجود و یا تبلیغ نامزدمان این گزاره را جا انداخت که : «راه هست»
چطوری راه هست؟ با «بوک»
ب: برنامه.
و: وعده.
ک: کارنامه
حرف های کلی و آسمانی و خیال انگیز نه؛ دقیقا برنامه روشن برای حل مشکلات روی زمین و سرصحنه زندگی مردم.
مثل اینکه اگر تحریم ها ادامه یابد و نفت نفروشیم، دقیقا برای اداره کشور پول از کجا می آورید؟ چطوری دکان زدن را تسهیل می کنید؟ چه راهی دارید برای اینکه ملت پیاز گران نخرند و کشاورز پیازش را آتش نزند؟ چه میکنید صف مرغ نشود؟ برای قطحی روغن چطور؟ ارز را چطور پائین میآورید؟
بجز برنامه باید «وعده» دهند تا بشود ارزیابی کرد. اجمالا هم باید «کارنامه» داشته باشند که بشود تخمین زد و تطبیق داد.
پس خلاصه:
یکم. وضع موجود و مشکلات را به اندازه واقعی خودش نشان دهیم.
دوم. بگوئیم به چه دلیل ومطابق کدام ایده و مسیر به اینجا رسیدیم.
سوم. بگوئیم برای حل این مشکل چه قوانینی روی زمین مانده است و چه کاری نکردند؟
چهارم. و در نهایت اینکه چه کاری باید صورت بگیرد؟
انشالله موثر است.
محسن مهدیان