زنده یاد حسین پناهی دژکوه سال ۱۳۳۵ شمسی در یکی از شهرهای کهگیلویه و بویراحمد به دنیا آمد و ۱۴ مرداد ۱۳۸۳ در سن ۴۸ سالگی به علت ایست قلبی در تهران درگذشت. مزار این شاعر وهنرمند در شهر سوق استان کهگیلویه و بویر احمد قرار دارد.
چهاردهم مرداد در تاریخ ایران به عنوان سالروز انقلاب مشروطه شناخته می شود و البته که این مناسبت بر هر موضوع دیگری غلبه دارد.
اما اگر اهل شعر و نمایش باشید ۱۴ مرداد شما را به یاد حسین پناهی هم می اندازد.
اگرچه غالب مردم او را به عنوان بازیگر تلویزیون می شناسند اما تنها بازیگر نبود و شاید به خاطر گذران زندگی هر از گاهی جلوی دوربین می رفت.
اگر بخواهیم حسین پناهی را در یک کلمه توصیف کنیم آن واژه بی گمان « شاعر» است و او هم شاعر بود و هم شاعرانه زیست.
در سال های اخیر که میلیون های ایرانی از نرم افزارهای پیام رسان در موبایل های هوشمند خود استفاده می کنند البته حجم عظیمی از مطالب مختلف به حسین پناهی نسبت داده می شود که غالب آنها واقعی نیست و اشخاص برای تأثیر گذاری بیشتر این جملات را که بعضا به روح اندیشه و زبان حسین پناهی هم نزدیک اند به او نسبت می دهند و البته او در این ماجرا تنها نیست و در کنار کورش کبیر، دکتر علی شریعتی، دکتر محمود حسابی، احمد شاملو و پرفسور سمیعی قرار می گیرد که روح شان از این همه انتساب خبر ندارد!
حسین پناهی ۱۴ مرداد ۱۳۸۳ و در حالی که تنها ۴۸ سال داشت درگذشت و جنازه فروپاشیده او سه روز بعد در جهان آرای یوسف آباد تهران کشف شد.
این تأخیر به خاطر آن بود که او تنها زندگی می کرد هر چند که بچه ها و خصوصا دخترش آنا به او سر می زدند و اول بار نیز آنا بود که پیکر پدر را در آن وضعیت دید اما همین منبع و منشأ شایعاتی درباره او و خانواده اش شد که به گفته دخترش صحت ندارند و خاطرات فراوان فرزندان – آنا، سینا و لیلا- نشان می دهد که روابط گرمی با پدر داشته اند.
پناهی ۱۴ مرداد ۸۳ درگذشت ولی بر روی سنگ قبر او نوشته شده ۱۷ مرداد چرا که گواهی فوت در این روز صادر شده است.
نکته جالب و شاید تأسف بار این که آن قدر که در باره این سه روز گفته شده به خود او پرداخته نشده و آن قدر جملات جعلی و دروغ به او نسبت داده اند که تشخیص درست از نادرست دشوار است و از این رو همت آنا پناهی در جمع آوری همه آثار او را باید ستود.
حسین پناهی فیلسوف نبود اما حرف های فلسفی می زد و البته فلسفه غرب هم خوانده بود.
این رگه های فلسفی را در اشعار او هم می توان به وضوح دید:
میزی برای کار/ کاری برای تخت/ تختی برای خواب/ خوابی برای جان/ جانی برای مرگ/ مرگی برای یاد/ یادی برای سنگ/ این بود زندگی ؟!
او نمایشنامه هم می نوشت و «دو مرغابی در مه» از مشهورترین این آثار است.
در دیالوگ نویسی هم تبحر داشت و نقاشی هم می کشید و لابد می گویید این که یک سهراب سپهری بود برای خودش!
قضیه اما محدود به این موارد نیست و او شاعری عزلت جو و کنار از زمانه نبوده و کافی است بدانیم مدتی در واحد فرهنگی یک نهاد انقلابی نیز در سال های جنگ مشغول بوده است و چهره های مشهوری بر آن سال ها گواهی می دهند.
کوتاه اگر بخواهیم بگوییم این است: امروز سالمرگ حسین پناهی است. بازیگر، نمایشنامه نویس، نقاش و شاعری که سروده بود:
جهان، زیر سیگاری من است!
حسین پناهی در طول حیات خود به نویسندگی، کارگردانی و بازیگری برای تئاتر، سینما و تلویزیون پرداخت. مهمترین مکتوبات منتشر شده پناهی عبارتند از «من و نازی»، «ستاره»، «چیزی شبیه زندگی»، «دو مرغابی در مه»، «گلدان و آفتاب»، «پیامبر بیکتاب»، «دل شیر» و… که تصویر روی جلد بعضی از این کتابها را گرد آوردهایم.