۱۶ ساعت مقاومت جانانه رزمندگان کهگیلویه و بویراحمد در پد خندق/وقتی اسلحه و مهمات تمام شد
۱۶ ساعت مقاومت جانانه رزمندگان کهگیلویه و بویراحمد در پد خندق/وقتی اسلحه و مهمات تمام شد
۴ تیر ماه یادآور رشادت‌های رزمندگان کهگیلویه و بویراحمد در عملیات غرور‌آفرین پد خندق است.رزمندگان کهگیلویه و بویراحمد جانانه بیش از ۱۶ ساعت مقاومت کردند و سرانجام بخشی شهید و برخی اسیر شدند.

، زمانی که عراق به جزایر مجنون حمله کرد و نیروهای خود را برای بازپس‌گیری این منطقه وارد عمل کرد، پس گرفتن فاو از رزمندگان ایران، اقدام به گرفتن جزایر مجنون شمالی و جنوبی کرد؛ جزایری که تیپ ۴۸ فتح مسئولیت محافظت از آنها را بر عهده داشت.

گردان‌های حضرت رسول، امام علی(ع) و گردان شهدا در آنجا مستقر بودند و وقتی دشمن برای پس‌گیری آن منطقه حمله کرد بسیاری از  تیپ‌ها و لشکرها عقب‌نشینی کردند ولی تیپ ۴۸ فتح جانانه ایستاد و عقب‌نشینی نکرد.

هلی کوپترها هواپیماهای دشمن محل را زیر آتش گرفته و قایق‌های توپ دار مجهز به مسلسل به اضافه چندین تیپ و لشکر از زمین و دریا تیپ ۴۸ را مورد هجوم‌قرار دادند به گونه‌ای  که  فرزندان این استان از هر طرف محاصره شدند.

در عملیات پدخندق، تیپ ۴۸ فتح به مدت ۱۶ ساعت  به مقابله به دشمن بعثی پرداخت  که در نهایت منجر به شهادت برخی از رزمندگان و اسارت تعداد دیگری شد.

قلم‌ها قاصر از بیان رشادت‌های خندق

چهارم تیرماه یادآور رشادت‌های رزمندگان کهگیلویه و بویراحمد در عملیات پد خندق سال ۶۷ است،به همین منظور امروز پنج‌شنبه جمعی از رزمندگان دور هم جمع شدند و به بیان خاطرات آن روزگار پرداختند. افتخارآفرینان پد خندق سخنان خود را با گلایه از مسئولان شروع کردند که چرا استاندار، مدیرکل بنیاد شهید و سایر مسئولان استان در این جمع حضور ندارند.

در ادامه روستاد یکی فرمانده‌هان استان در جنگ گفت: وقتی می‌گویند گردان سردار وهابی‌زاده فقط یک گردان نبود بلکه گلچینی از بهترین نیروهای استان بود، هر کدام از آنها فرمانده تیپ و لشکر بودند اما چون کمبود نیرو بود همه جمع شده بودند.

در پد خندق رزمندگان استان کهگیلویه و بویراحمد نقش زرینی آفریدند که هیچ قلم به دستی نمی‌تواند آن را روایت کند، زمانی فیلمی ساختند خاله خورزویی بود اما واقعیت پر خندق اینگونه گفته نمی‌شود.

همه می دانستیم دشمن حمله می‌کند شهرها سقوط کرده بودند اگر کسانی که در جزایر مجنون بودند یک چهارم بچه‌های کهگیلویه و بویراحمد استقامت می‌کردند ما دچار حادثه نمی‌شدیم.

دشمن آمده بود جاده خرمشهر، اهواز را بگیرد و اگر پد خندق سقوط می‌کرد اهواز که هیچ، دشمن سوار بر هواپیما تا هر جایی که دلش می‌خواست می‌آمد اما بچه‌های استان استقامت کردند که در طول تاریخ ۸ سال جنگ نمونه نداشت.

همه بچه‌ها در پد خندق نقش داشتند و همه نیروهای تیپ ۴۸ فتح درگیر شده بودند، بعدازظهر بود که دشمن دیگر با ما کاری نداشت چرا که دشمن همه ما را اسیر می‌دانست.

مهمات ما تمام شده بود و آنچه در منطقه حاکم بود رعب، وحشت و شعله‌های آتش بود، نزدیکای بعداز ظهر از طرف مرحوم هاشمی رفسنجانی پیام آمد که نیروها عقب‌نشینی کنند ما عقب‌نشینی کردیم نمی‌دانم بچه‌ها چطور در پد ماندند و اسیر شدند.

روستاد بیان کرد: خاطرات ما باید برای مسئولان و جوانان گفته شود اما چرا هیچ مسئولی حضور ندارد، خاطرات پد خندق باید در دانشگاه و برای دانشجویان بیان شود اینکه ما خودمان برای خودمان خاطره تعریف کنیم که فایده ندارد.

۸ تا بچه دارم همه بیکار هستند اگر ۸۰  فرزند دیگر هم داشتم پشیمان نیستم که به جنگ رفتم.تا زنده‌ام سرباز ولایتم و بچه‌هایم  هم نوکر ولایت هستند.

هلهله و شادی دشمن بعد از اسارت ما

 صادقی‌فر یکی دیگر از رزمندگان گفت: در پد خندق تا آخرین لحظه مقاومت کردیم و دشمن را منهدم کردیم، عراقی‌ها مقابل گردان حضرت رسول کم آورده بودند، گروه‌هان آقای کریمی سنگ تمام گذاشتند،۱۱ گردان از عراقی‌ها در مقابل ما صف‌آرایی کردند همه را از پای درآوردیم حدود ساعت ۵ عصر بود که اسیر شدیم.

لحظاتی که اسیر شدیم دشمن هلهله و شادی زیادی کرد، یکی از فرمانده‌هان عراقی آمد همه دست به سینه شدند او که خلبان هم بود توی صورتم تف انداخت فقط نگاهش کردم و زیر لب چیزی به او گفتم آقای رایگانی که کنارم بود گفت چه میگویی تو اسیر هستی.

دست‌های من بسته بود و خلبان عراقی همینطور توی سر و صورتم می‌زد بلند شدم که با او درگیر شوم آقای رایگانی مدام مرا نصحیت می کرد که ما اسیر آنها هستیم و نمی‌توانیم کاری کنیم.

وقتی اسلحه و مهمات تمام شد

یکی دیگر از  رزمندگان بیان کرد: اسلحه و مهمات گردان به اتمام رسیده بود، بلوک برمی‌داشتیم و به سر عراقی‌ها می‌زدیم تصمیم گرفتم به دریا بزنیم با رمز یا زهرا به آب زدیم و حدود ساعت ۳ شب بود که اسیر شدیم.

موقعی که اسیر شدیم سرباز عراقی به ما گفت این موقع شب اسیر نمی‌گیریم اما به خاطرم جدم امام حسین شما را نکشتم. از ایرانی‌ها بدون سر و دست و پا آنجا بودند، روز عاشورا آنجا تکرار شده بود.

علی‌نجات شهبازی عضو گردان حضرت رسول گفت: آقای مهدوی یکی از رزمنده‌ها آنقدر آرپیجی زد که دیدم خون از انگشتانش سرازیر شد. گردان شهید کریمی تا ساعت ۳:۳۰ دقیقه شب استقامت کردند از طرفی گردان آقای وهابی به عقب برگشتند به خیال خودمان رفته کمک بیاورد خوشحال شدیم و لرکه می‌زدیم اما خبری از کمک نبود و آخرش اسیر شدیم‌

 وی در پایان گلایه‌ای از مسئولان کرد که این روزها مردم با بحران و قطعی آب مواجه هستند بعد از حماسه انتخابات الان زمان خدمت کردن مسئولان است اما این مدت بحران آب آزارمان می‌دهد و آب نداریم، در جنگ عراقی‌ها به ما آب می‌دادند اما در سرزمین خودمان از شدت تشنگی جان به لب شدیم.

انتهای پیام/